وصیت نامه غضنفر
سلام پسرم. میدانم برخلاف قولی که به من دادهای این وصیت نامه را قبل از مرگ میخوانی اما من تو را میبخشم. میدانی که حقوقی را که از بابت بازنشستگی میگرفتم همیشه دو هفته اول ماه تمام میشد و دو هفته آخر ماه را با قرض و قولهای که از همسایه و فامیل میگرفتم زندگیمان را میچرخاندیم و خوب میدانم که تو هم آهی در بساط نداری اما من همیشه دوست داشتم با آنکه خوب زندگی نکردم خوب بمیرم. از تو میخواهم برایم مراسم آبرومندی بگیری. شام غریبان و شب سوم و شب هفتم و روز چهلم و سالگرد اول و سالگرد دوم را تا سالگرد هفتم با شکوه برپا دار و همه فک و فامیل و گردن کلفتهای محل را به تالار بزرگی دعوت کن و شام مفصلی بده که اگر شام ندهی همان حمد و سوره غلطشان را هم نمیخوانند و حتی الکی لبهایشان را هم تکان نمیدهند و آنوقت من آمرزیده نخواهم شد. پسرم به همه فامیل و آشنایان بگو که چهل روز تمام سیاه بپوشند و ریشهایشان را کوتاه نکنند و اگر از مردن من خرسند هم باشند در ملاعام نخندند. خوب میدانی که سنگ قبر در زندگی انسان، البته منظورم مردگی انسان است، بسیار اهمیت دارد پس دقت کن که جنس سنگ قبرم مرغوب باشد و تا حد ممکن گرانترین سنگ قبر در قبرستان باشد و سعی کن کمی بلندتر از قبرهای اطراف باشد که من همیشه دوست داشتم سربلند باشم. نردهای چیزی هم دور قبرم بکش تا بچهها با کفش روی قبرم راه نروند و سنگ قبرم کثیف نشود. حتما در سنگ قبر قبل از اسمم یک کربلایی بنویس هرچند که کسی مرا کربلایی خطاب نمیکند و خوب میدانی این به خاطر این است که پس از بازگشت از کربلا نتوانستم شام بدهم. روی سنگ قبرم اگر جا بود این شعر را که خودم سرودهام را بگو با خط تاهوما بنویسند... من اینجا مردهام، اشکی رها کن. دعایی، سوره ای، حمدی هوا کن. پسرم یک ماشین ریش تراشی دارم که در کمدم گذاشتهام و کلید کمدم را هم داخل قابلمه قرمز در کمد آشپزخانه گذاشتهام آن ریش تراش مدتی است خراب است بده تعمیرش کنند و آن را نگه دار و هرگز استفاده نکن که یادگاری است و بعدها که آنرا ببینی به یاد من میافتی و حتما گریهات میگیرد. پسرم فقط به من و آبروی من فکر کن و بدان که کار مرگ شوخی بردار نیست و ما که در زندگی هیچ وقت دلخوشی نداشتهایم تمام دلخوشیمان به همین مراسم هاست. پسرم در قهوخانه مش عباس پیرمردی هست که هر هفته یک دویست تومنی از من میگرفت و از خوبیهای من تعریف میکرد این را گفتم که بدانی احترام دیگران همینجوری مفت بدست نمیآید و اگر خواستی از پدرت به نیکی یاد شود باید سر کیسه را شل کنی. پسرم همیشه به خاطر پولی که سر قضیه گرفتن گواهینامه رانندگیات به افسر دادم افتخار میکنم چرا که اگر به امید آن فوق لیسانست بودی اکنون به جای مسافرکشی باید کاسه گدایی به دست میگرفتی و حتی پول نداشتی که برایم اعلامیه ترحیم چاپ کنی. پسرم میدانی که همیشه دوست داشتم در یکی از روزهای پنج شنبه یا جمعه بمیرم یادت هست که شوهر خالهات فقط به خاطر اینکه پنج شنبه مرده بود با همه خلافکاریهایی که داشت همه میگفتند خوش به سعادتش پس پسرم اگر در روزهای دیگری چشم از جهان فرو بستم نگذار کسی خبردار شود و جنازهام را در سردخانه نگه دار تا پنج شنبه شود. پسرم میدانی که نماز و روزه قضای پدر بر پسر بزرگ واجب است و تو هرچند هرگز یک نماز درست حسابی نخواندهای بر گردنت هست که پنجاه و هشت سال نماز برایم بخوانی و تو بهتر است به جای غر زدن و فحش به مرده دادن برخیزی و تا دیر نشده نمازهایم را بخوانی که من از این دنیای دیگر ناظر بر اعمالت هستم و هرگز تو را رها نمیکنم * پسرم این چندمین وصیت نامهای است که برایت مینویسم اما شکر خدا هنوز نمرده ام. ببخش که از خواب بیدارت کردم برو بخواب. جان خودم این ویندوز آنقدر ادا در آورد که اصلا یادم رفت چی میخواستم برایت بنویسم. راستش را بخواهی چیز خاصی هم در ذهنم نبود. هیچ چی اصلا هیچ چی باور کن اصلا هیچ چی. همینجوری خواستم یک چیزی برایت بنویسم بیخیال شدم دندانپزشک گفت همه اینها را قبلا لقمان برای پسرش نوشته است اصلا همان بهتر که هیچچی برایت ننویسم اصلا برای چه باید چرندیات ذهنم را به خورد تو بدهم. امروز مامان رفته بود کارنامهات را گرفته بود که همهاش خیلی خوب بود و باهم رفتیم از بازارچه کتاب روبروی مسجد انگج یک میخکوب و یک کاغذ سوراخ کن برایت خریدیم. باور کن اگر اینها را برای تو ننویسم میمیرم خواستی بخوان خواستی نخوان خواستی اسمش را وصیت نامه بگذار خواستی اسمش را خزعبلات بگذار. این وصیت نامه یک ورژن قبلی است و از نسلی که تاریخ مصرفش گذشته است اما تو به روی خودت نیاور و هر وقت پرسیدم وصیت نامهام را خواندهای بگو بله پدر کلمه به کلمهاش را خواندهام محشر بود. من چهل سال از عمرم گذشت و هیچ غلطی نکردم تو هم اینجوری نخند که اصلا چرا باید غلطی میکردم همه غلطها را دیگران پیش از من کردهاند و اگر میبینی که اینقدر با کلمات بازی میکنم برای آن است که واقعا دیگر هیچ چیز تازهای به ذهنم نمیرسد که برایت بنویسم و ذهنت را پر کنم. شبها مسواک بزن و از زیر این سقف و لوسترها بیرون برو و در بیکرانگی آسمان و دوری ستارهها غرق شو. خودت را مثل من در چهار دیواری اتاقت حبس نکن. دنیای تو باید بزرگتر از دنیای من باشد. دنیای تو باید چیزی باشد که به ذهن من نمیرسد. این دنیا یک قانونهایی دارد که در کتابهای فیزیک و شیمی نوشتهاند مثل همان جاذبه زمین و افتادن سیب و از این حرفها. یک قانونهایی هم هست که شاید من در آوردی باشد و من نمیخواهم اسمشان را قانونهای متافیزیک و از این حرفها بگذارم دلم هم نمیآید که بگویم خرافات و تلقین و از این حرفها است. از امروز یکی یکی این قانونهای من در آوردی را که خودم کشف کردهام برایت مینویسم فقط خواهش میکنم اگر خندیدی هم بلند نخند و خرافاتی هم جد و آبادت است. اصلا نمینویسم خودت برو کشف کن. آدم باش. به جهنم هم که رفتی آدم باش. خواستی درس بخوان یا درس نخوان اما هیچوقت احمق نباش. حرف مردم را از این گوش بشنو و از آن گوش بیرون کن. سر به زیر نباش. سر به هوا هم نباش. به خدایی که در قلبت داری بیشتر تکیه کن تا به خدایی که در کتابها نوشته اند. از خدا نترس که خدا ترس ندارد. رفیق بی کلک مادر نیست رفیق بی کلک خداست شک نکن. خیال نکن که خدای آسمانها و زمین همان خدایی است که در ذهن کوچک خودت ساختهای و هیچ وقت به خاطر خدای ذهنت دل انسان دیگری را نشکن و خون انسان دیگری را نریز. خودت باش. نگذار کسی خودت را ازت بگیرد. مسخ نشو. در هیچ آیین و آدابی مسخ نشو. در پدر و مادرت هم مسخ نشو. در بچههایت هم مسخ نشو. هیچ چیز بدیهی نیست. هیچ چیز را همینجوری باور نکن. همانجوری هم باور نکن. به همه چیز شک کن. انسان با شک زاده میشود و با شک میمیرد. انسان در مقامی نیست که به یقین برسد. زمین را دوست بدار و در سرسبزی و آبادانیاش بکوش. الاغ نباش الاغ هم بودی سواری نده سواری هم دادی بار نبر بار هم بردی رام نباش رام هم شدی خام نباش خام هم بودی اشکالی ندارد یک روز میپزی و اصلا همه اینها برای این است که تو بپزی و آنقدر بپزی که جزغاله شوی و به ته قابلمه بچسبی و تو خیال نکن که خدا آشپزی بلد نیست که تو مزه دهانت را هنوز نمیفهمی و تو چه میدانی جزغاله چیست اصلا بی خیال برو مثنوی بخوان و یاد بگیر چگونه جزغاله میشوند. خدا سادیسم ندارد بدبیاریهایت را تقصیر خدا نیانداز. هر قدر هم گناه کنی خدا، تمام قد عاشق تو است شک نکن و تو آخرش به خدا میرسی بخواهی یا نخواهی به خدا میرسی و راه دیگری نیست پس سعی کن با زبان آدمیزاد به خدایت برسی تا به دردسر نیفتی. خودت را در هیچ مکتب و کتابی خفه نکن. خداوند در هیچ کتابی و ذهنی جا نمیگیرد. زور نزن. هر شب کفشهای کودک درونت را واکس بزن تا فردا صبح با طراوت به مدرسه برود. از بازیگوشیهایش خجالت نکش. به راستی خود معتاد باش و با راستی خود تا ته دره برو که به خاطر راستی مردن زیباتر از به خاطر بیماری یا کهولت سن مردن است. چارهای هم جز اطمینان به خدایت نداری وگرنه دیوانه میشوی دیوانه هم نشدی تلف میشوی تلف هم نشدی نمیدانم چه میشوی. با ساز دیگران نرقص اگر هم رقصیدی برای دل خودت برقص. وابسته نباش. به چای و قند و کدئین و سیگار و قلیان و نمک و فلفل وابسته نباش. باور کن دیگر چیزی به ذهنم نمیرسد خودت بقیهاش را بنویس. اصلا مگر تو درس و مشق نداری که نشستی اینها را میخوانی. مشقهایت را اول وقت بنویس بعد هر غلطی که خواستی بکن اینقدر هم روی اعصاب مامانت راه نرو. ناخنهایت را وسط اتاق نچین. مسواک که میزنی اینقدر دور ستون وسط هال نچرخ. تو مدیون من نیستی اما میدانی که من هیچ وقت از خریدن نان خوشم نمیآمد پس بلند شو برو دو تا سنگک بخر بیا. انسان بودن تنها ترازوی ذهنت است که وزن همه چیز را میتواند بدون پیش داوریها و بدون بدیهیاتی که در طول سالها قالبت کردهاند به تو نشان دهد همه چیز را از خدا گرفته تا کرم خاکی با حوصله وزن کن. این جارو برقی را از وسط ذهنت بردار تا خدایت مجال جاری شدن داشته باشد و بگذار هر روز ذهنت برای خودش تاب بخورد و عمیقتر شود. خیال نکن این یک جرعه خدایی که در ذهنت ریخته همه دریای خداست و زود هوایی نشو و فریاد نزن که یافتم. در دیروز جا نمان و برای رسیدن به فردا عجله نکن. همه چیز دست تو نیست و تو راه فراری از خدایت نداری. سوراخ سمبههای ذهنت را نبند که هنوز شرشر خدا تمام نشده است. خدایی که شرشر در ذهن یک موسیقیدان میریزد با خدایی که شرشر در ذهن یک فیلسوف میریزد فرق میکند درست مثل یک قوری چای که در چند تا استکان میریزی و یکی کمرنگ میشود و یکی پر رنگ میشود و تو هیچ وقت بیشتر از استکانت چای نمیخوری و اگر در نعلبکی بریزی خدایت دهانت را نمیسوزاند. گاو نباش گاو هم بودی زمین را شخم نزن زمین را هم شخم زدی از شخم زدنت لذت ببر و اینهمه یونجه نخور که هر قدر بخوری میدوشندت و اگر دوشیدندت عصبانی نشو و با لگد سطل شیر را نزن و نریز. آسمان را با زمین قاطی نکن و اگر از من میپرسی آسمان را فدای زمینت نکن. بگذار آسمان سر جای خودش بماند و تا میتوانی در زمینت درخت بکار و خسته که شدی دراز بکش و از تماشای آسمانت لذت ببر. مراقب زبانت باش که این موجود نرم و عضلانی و منعطف یک شاهکار است و میتواند تکههای نان را از لای دندانهایت در بیاورد. با موسیقی بیگانه نباش و پرده گوشهایت را خشک و زمخت بار نیاور و بگذار ذهنت با ریتمها و نتها برقصد و تنشهایش بریزد. دو تا نخ دندان پنجاه متری از هفده شهریور خریدم که دو برابر قیمت حساب کردند که بالای قفسه کتابهای اتاق بالا گذاشتهام و یکبار هم استفاده نکردهام اگر تا وقتی که بمیرم تاریخ انقضایش نگذشته باشد حتما بردار و استفاده کن که حیف است. پسرم سمند نخر سمند هم خریدی موتور ملی نخر موتور ملی هم خریدی قبل از آنکه گارانتیاش تمام شود بفروش نفروختی هم بده روغن ریزی دارد درستش کنند. سیگنالش هم هر شش ماه نمیزند و یحیی که به تبریز میآید بگو درستش میکند حواست باشد تا یحیی نیامده از نیسان و وانت پیکان سبقت نگیری سبقت هم گرفتی عمر دست خداست. همرنگ جماعت نباش تافته جدا بافته از دیگران هم نباش از تنها بودن نترس و از اینکه چیزهایی به ذهنت میرسد که به ذهنت دیگران نمیرسد خودت را ملامت نکن ذهنت را آزاد بگذار تا در هر آسمانی که دوست داشت بپرد ناخودآگاهت را زندان اندیشههای سرکوب شده نکن از کوره در نرو و اگر در رفتی هر چه از دهانت در آمد نگو و اگر گفتی فراموش کن که این فیلم به عقب بر نمیگردد و اتفاقی که افتاده است افتاده است و دلی که شکسته است شکسته است. فردا دیر است اگر راست میگویی از همین الان شروع کن. خودت را فریب نده و از خودت فرار نکن. خودت را مچاله نکن بگذار بال و پرت تمام هستی را بگیرد. خدا را بی خیال شو و خودت را بشناس که خدا نه شناختنی است و نه رسیدنی. خدا حس کردنی است و مزمزه کردنی. شبها زود بخواب. آنقدر بیکار نباش که دنبال سرگرمی بگردی. ادای هیچ کسی را در نیاور. دنبال هیچ کسی نرو. خودت را بچسب. دنبال پول ندو که هر قدر بدوی بیشتر از تو دور میشود. جنبه داشته باش. این مردم که دور و برت هستند مثل آب خوردن دروغ میگویند و قسمهای دروغ میخورند گول ظاهرشان را نخور و اگر توانستی به سرزمین دیگری مهاجرت کن و اگر مهاجرت نکردی قاطی این جماعت نشو و یک هدفون در گوشهایت بگذار تا حرفهایشان را نشنوی. انگلیسی یاد بگیر تا بدانی دیگران به کجا رسیدهاند و ما در کجا مانده ایم. مقدس بازی در نیاور فیلم بازی نکن جماعت را رنگ نکن جماعت را هم رنگ کردی خودت را رنگ نکن خودت را هم رنگ کردی خدایت را رنگ نکن که خدا رنگ کردنی نیست خودت را ضایع نکن. از مسلمانها بیشتر از کافران بترس. از این جماعت خیری به تو نمیرسد. به کسی نیکی نکن همینقدر که ضرری نرسانی مرحمت کردهای نیکی هم کردی به زبان نیاور و فراموش کن. هنوز هم کوتاه ترین راه راست ترین راه است خودت و دیگران را نپیچان. به شکهایت ایمان داشته باش. با نسبیت زندگی کن و با نسبیت بمیر که یقین برای بشر غلط زیادی است. هیچ وقت با کسانی که خیال میکنند به یقین رسیدهاند بحث نکن. تا میتوانی خودت را زیر سوال ببر بگذار ورژن جدیدت بالا بیاید. از نقشی که فرو رفتهای بیرون بیا. حق را به دیگران بده مگر آنکه خلافش ثابت شود. نگذار اعتماد بنفس مردم در تو هم سرایت کند. این جماعت در بد چرخهای افتادهاند تماشایشان نکن سرت گیج میرود.گواهی فوتم را خودم نوشتهام روزی که بمیرم مرا در کرت حیاط چال کن و یک دوش بگیر و با همین سمند موتور ملی که روغن ریزی دارد اگر تا آن روز از کار نیفتاده باشد یکراست به دزفول برو و چند تا نی خام پچین و بده یک استاد نی سوراخش کند و بنوازد و حالش را ببر.کمکم دارم به این وصیت نامه نوشتن معتاد میشوم اگر خیلی طولانی شد نخوان یا یک خط در میان بخوان پسرم اخبار گوش نکن اگر هم گوش کردی صدایش را کم کن صدایش را هم کم نکردی اعصابت را کنترل کن و فحش نده پسرم این قطار ترمزش بریده است از شیشه خودت را بیرون بیانداز اگر هم نیانداختی با موبایلت بازی کن تا به ته دره برسی. پسرم زندگی تو پر از اشتباه است و این برای آن است که پایت را از گلیم آدمیزاد بودنت درازتر نکنی ودر روی زمین مقدس بازی یا خدا بازی در نیاوری و بدانی که همیشه یک شاگرد هستی و هیچ وقت استاد نمیشوی. این دوش گرفتن خیلی خوب است وقتی سرت را شامپو میزنی آب را ببند نترس چشمهایت نمیسوزد. دریاچه ارومیه را ببین و عبرت بگیر. این همه تمدن ایرانی که میگویند حرف چرت است حرف چرت هم نباشد فقط چند سطر نوشته در کتابهای تاریخ است و یک ذره هم به درد امروز تو نمیخورد و آنچه واقعیت است این است که ما چند صد سال از اروپاییها و آمریکاییها و ژاپنیها در همه چیز عقب تریم و این که میگویم همه چیز اغراق نمیکنم مگر دروغ گفتن و کلاه سر هم گذاشتن و پشت سر هم حرف زدن و در زندگی همدیگر فضولی کردن و چشم هم چشمی و خرافات بازی و همه چیز را تقصیر دیگران انداختن و به همه دنیا فحش دادن که چند صد سال هم از همه دنیا جلوتریم. اگر خواستی بدانی پدرت چه جور آدمی بوده آنجور که خودم دستگیرم شده آدمی هستم سمج و منزوی و کم رو و دست و پا چلفتی و عجیب و غیر اقتصادی و طغیانگر و درونگرا و تنبل و گیج و کند با تفکر عمیق و تمرکز وحشتناک و از نظر ظاهری کمی لاغر با گردن دراز و بینی بزرگ و چانه برآمده یعنی چیزی در مایههای شتر بدون کوهان که روی دو پایش ایستاده است و هر چه به ذهنش میرسد در قالب وصیت نامه برای تو مینویسد. به پدرت افتخار کن و اگر افتخار نکردی شرمنده نباش و اگر شرمنده شدی به روی خودت نیاور که هر چه باشد من پدرت هستم و تو مجبور هستی مرا تحمل کنی شاید هم مجبور نیستی. هرگز نجنگ اگر هم جنگیدی هیچ وقت صلح نکن و آنقدر بجنگ تا دیگران به حماقت و لجبازیات بخندند. مرزبندیها را جدی نگیر. پسرم پول چرک کف دست نیست اما همه چیز هم نیست مثل پراید کم مصرف باش و مثل سمند اهل سفر باش و مثل پژو اصیل باش. حواست به آینهها باشد و هیچ وقت سر پیچ سبقت نگیر. اینقدر هر چه همه میگویند تکرار نکن به غرور و شخصیت خود وابسته نباش که تو هر لحظه شخصیت دیگری هستی و شخصیت یک لحظه قبلت مرده است. از احترامی که به ترس آلوده باشد پرهیز کن و ادبی را که به نیاز آلوده باشد باور نکن. مثل گدا گشنهها و ذلیل بیچارهها با خدایت صحبت نکن صاف بنشین و چشمهایت را در چشمهای خدایت بدوز و مثل دو تا مرد با خدایت حرف بزن خدا به فیلم بازی کردن و ادا در آوردنها و عربده کشیدنها و هق هق کردنهای تو نیازی ندارد. سرت را بالا بگیر خواستی هم پایین بگیر اصلا به سر تو چکار دارم. خورشید باش خورشید هم نبودی ماه باش ماه هم نبودی شهاب سنگ باش و آسمان را سوراخ کن خودت را به زمین بکوب فقط مواظب باش روی قبر من نیفتی و اگر افتادی یکجوری بیفت که توهمهایم نپرد. پسرم آسمان مثل زمین نیست و جا برای همه است و هر کس هر کجایش خواست میتواند ویراژ بدهد. آسمان مسجد محل نیست که یک عده برای خودشان قبضهاش کرده باشند. دنبال فکرهای خوب برو قبل از آنکه فکرهای بد به سراغت بیایند. خدا آن هیولایی نیست که گفتهاند و نوشته اند. به خدایت گیر نده تا به تو گیر ندهد. خدا نیازی به حمایت تو ندارد. بخشنده باش تا جهان بر تو بخشنده باشد. حرف مرد یکی نیست مرد کلی حرف دارد برای گفتن. زن دوم نگیر همان زن اول برای هفت پشت خودت و جد و آبادت کافی است. همه پیاده رو برای تو نیست میروی از عابر بانک پول بگیری وسط پیاده رو نایست بگذار زن و بچه مردم رد شوند قبضهای آب و برق را هم اینترنتی پرداخت کن عابر بانک روبروی مسجد المهدی بارکد خوانش خراب است مردم را معطل نکن. من هیچ وقت لب به مشروب و سیگار و قلیان نزدم تو خواستی تجربه کن تا دیگران از تجربههایت استفاده کنند. برای امروز بس است برو به درس و مشقت برس. از دستشویی رفتن خجالت نکش. خیلی وقتها که مستراح میروی تمام ذهنت عوض میشود و همه چیز را مثبت میبینی. رک نباش که عواقبی دارد. هر چه پول داری بده اینترنت با سرعت بالاتر بخر ضرر نمیکنی. همیشه یک فیلتر شکن ذخیره برای روز مبادا داشته باش. مردم طمعکارند دنبالشان راه نیفت که با همان سرعتی که رفتهاند بر میگردند. قهرمان بازی در نیاور. بگذار گذشت زمان به جای تو زحمت کارها را بکشد. نگذار گرد و غبار تقدس دامن خدایت را بگیرد و تا میتوانی خودت و خدایت را بتکان. مرد بودن به سبیل بلند و عاقل بودن به ریش پروفسوری و مدرن بودن به سه تیغ کردن و با شخصیت بودن به کفشهای واکس زده و ساده بودن به حماقت بازی نیست. این خانه دستمالچی تمام اسکلت نیست تازه یک طبقه هم غیر قانونی بالایش ساختهایم و سی و چند سال نشستهایم و خراب نشده است نترس تا زلزله بالای هفت ریشتر نیاید خراب نمیشود تو هم سی و چند سال بنشین تا ببینیم چه میشود یک وقت ندهی به بساز بفروش چهار طبقه بسازد که ما فرهنگ زندگی آپارتمانی را یاد نگرفتهایم و همین دستشویی فرنگی را هم لطف کردهایم میرویم رویش مینشینیم. وام نگیر و هیچ چیز با وام و دسته چک نخر و اگر از من میشنوی اصلا دسته چک نداشته باشی بهتر است. این تکنولوژی دیگر شورش را در آورده هر روز یک گوشی جدید و یک تلویزیون جدید و یک نمیدانم چی جدید به بازار میآید وسوسه نشو و قدر پولهایت را بدان تا محتاج کسی نباشی و بی استرستر زندگی کنی تا عمرت صرف روز شماری برای پرداخت حقوق و قسطهایت و سال شماری برای تمام شدن وامهایت نشود و امنیت ذهنی داشته باشی تا به مسایل عمیقتر زندگی هم فکر کنی و اصلا بدانی که این همه سگ دو زدن برای چیست و تو را برای چه ساختهاند و چه باید میکردی که نکردی. اصلا بگذریم و من با دیوار که حرف نمیزنم. در این دنیا رسیدن به امنیت محال است با پول و شغل و سواد و اهل و عیال و قدرت و سیاست هم نمیشود به امنیت رسید و همیشه یک اتفاقی میتواند پیش بیاید که همه کاسه کوزههایت را بهم بریزد. پسرم به کسی قرض نده اگر هم دادی از خیر پولت بگذر و او را سکه یک پول نکن خیال کن که پولت را دزد زده است اصلا فدای سرت و اگر جربزهاش را نداشتی چرا اصلا قرض دادی. پسرم حساب پولهایت را به کسی نگو که مردم همانجور که برای پولهای خودشان نقشه میکشند برای پولهای تو هم نقشه میکشند. پسرم این مردم خیلی خوبند اما تو زیاد به آنها اطمینان نکن. پای هیچ کاغذی را امضا نکن و انگشت نزن. مواظب دوستهایت باش که دشمنهایت آنقدر برایت خطری ندارند. خرمگس نباش که یک آدم نمیتواند هم خر باشد و هم مگس باشد باور کن سخت است و من از این بابت به خرمگس حق میدهم. فحش نده و اصلا برای چه فحش میدهی وقتی هزار تا کلمه دیگر هم بلدی. باور کن من هیچ وقت به کسی فحش ندادم و با کسی دعوا نکردم و اصلا بلد نبودم چه جوری دعوا میکنند اما تو اگر خواستی به کلاس کاراته برو. هر وقت دلت برای خدایت تنگ شد منتظر نباش که اذان بگویند. خدا شبانه روزی است. مرد باش مرد هم نبودی نامرد نباش نامرد هم بودی یادت باشد که نامردها هم برای خودشان مرامی دارند دست کم به همان مرام نامردی پایبند باش پایبند نبودی من دیگر نمیدانم چه باش ای بی نامرد. سخت ترین راه و راحت ترین راه، راه راست است. میشود در یک ثانیه به کمال رسید و میشود یک عمر زحمت کشید و به کمال نرسید که هر زحمتی به نتیجه نمیرسد. میشود یک عمر در حوزه علمیه بود و به کمال نرسید. میشود یک بچه خیابانی بود و وسط آشغالها به کمال رسید. فکر کن تا جوهره آموزشی پشت هر اتفاق را کشف کنی. فهم و شعور به سواد نیست اما تو درست را بخوان. طوطی نباش و هر چیزی را که شنیدی تکرار نکن. احساس گناه نکن فقط اشتباههایت را یاد داشت کن تا وسط دو نیمه اصلاح کنی. هدفهای بزرگ را بی خیال شو که سنگ بزرگ علامت نزدن است. قرار نیست اگر دیگران یک غلطی کردهاند تو هم همان غلط را بکنی تو میتوانی غلط دیگری بکنی.وقتی حرف میزنی مثل من دستهایت را در هوا تکان نده پشت گوشی تلفن هم مثل من داد نزن طرف کر که نیست میشنود. هر روز دوش بگیر و هر بیست و پنج روز یکبار به سلمانی برو. این مواد مخدر بد جانوری است از نامشان هم بترس. هر کجا از دشمنی برگردی سود کرده ای. نترس چیزی از تو کم نمیشود اگر هم کم شود حتما به جای دیگری منتقل شده است. خودت را فراموش کن و هستی را بچسب. چه فرقی میکند که قلب تو بتپد یا قلب یک مارمولک. وقتی یک مارمولک خوش است باید تو هم خوش باشی. هیچ راهی برای اثبات یا رد خدا وجود ندارد زور نزن. خدا همین حسی است که داری. همه ما را که جمع کنند خدا میشویم. اصلا خدا همین جهان است که میبینی با همه قانونهای فیزیکی و متافیزیکیاش و شاید جهانهای دیگر و اصلا تو به جهانهای دیگرش چکار داری همین جهانش را آباد کن بقیه پیشکش. خورشید باش و بر همه بتاب و برای نوری که میدهی هر دو ماه قبض نفرست. پسرم اینقدر خمیازه نکش اگر خوابت میآید من به این زودیها نمیمیرم برو بخواب. اگر به خاطر ترس از طوفان نمک یا حمله داعش از باغمیشه رفتی خیلی ترسویی اما اگر به خاطر سرعت اینترنت بود اشکالی ندارد. نترس خدا تمام نمیشود. به همه میرسد. به اندازه همه هست. جنگ و دعوا ندارد. خدا پیچیده نیست ساده است آنقدر ساده که باورت نمیشود. خدا دم دست ترین چیزی است که به ذهنت میرسد. خدا مثل آّب خوردن است. فلسفه و کلام نمیخواهد. مسجد و مدرسه نمیخواهد. خدا در قلبهای مردم اینهمه قرن زنده مانده است. اگر به مسجد و مدرسه بود که خدا را روز روشن کشته بودند. پسرم چه خدا یکی باشد و چه دو تا باشد تو آدم باش. اصلا تو به تعداد خدا چکار داری. مگر کلاس ریاضی است. هیچ وقت خدا را در یک ذوزنقه جا نده. تو همه شکلها را بلد نیستی. برای ذهنت خط قرمز نکش شاید خدایت آن طرف خط مانده باشد. مدیون نباش. اگر کسی محبتی به تو کرده خودش خواسته و حتما آنقدر بزرگوار است که دوست نداشته باشد تو مدیونش باشی. تو هم به کسی دیگر محبت کن و انتظار نداشته باش که مدیونت باشد و بگذار این چرخه برای خودش بچرخد که یک روز دوباره به خودت میرسد. با دشمنیها قلبت را زجر نده. من دوست داشتم همیشه سیب بخورم. مادرت هم سیب را دوست داشت. نترس با سیب خوردن دیگر کسی را از بهشت بیرون نمیکنند. با ادبیات کلیشهای با خدایت حرف نزن. نگذار خدایت برایت تکراری شود. خدا را هر قدر ورق بزنی تمام نمیشود. خدا یک داستان کوتاه نیست که نوشته باشند و تمام شده باشد. خدای دیروزت همان خدای امروزت نیست. هر روز که ورژن ذهنت بالاتر میرود خدایت را از شبکه لایتناهی آپدیت کن. باید ذهنت با خدایت سازگار باشد و گرنه یا ذهنت زجر میکشد یا خدا آن تو خفه میشود. عوام نباش. خدایت را بدنیا نیامده سقط نکن. بگذار هر صبح خدایت در ذهنت شاخ و برگهای تازه بدهد. بگذار خدایت شکوفه بدهد و پرندهها در شاخههایش آواز بخوانند. از خداهایی که چنگی بدل نمیزنند دست بکش. فرصت بده تا زندگی آدمت کند. هر روز که بیدار میشوی آدم دیگری باش. نگذار دیروز امروزت را ازت بگیرد. نمیشود که همه زندگی نگران باشی باید به خدایت اطمینان کنی یعنی چارهای نداری. یعنی برای او زندگی کنی و برای او کار کنی و خیال کنی که او از آن بالا یا از آن پایین یا از آن هر جا هوایت را دارد. اینجوری راحت تری. با فکرهای منفی کار به جایی نمیرسد. به جایی هم برسد نمیارزد. بیارزد هم بی خیال شو. یک چیز دیگری هم میخواستم برایت بگویم که یادم رفت. خیلیها که در دور و برت هستند دروغ میگویند ضایعشان نکن اما حواست باشد که از طناب دروغهایشان بالا نروی. غصه هیچ کس را نخور اصلا غصه خوردن نه سودی برای تو دارد و نه سودی برای کسی که غصهاش را میخوری. خاله زنکی نباش. خواهش میکنم خاله زنکی نباش زشت است که در قرن بیست و یکم هنوز کسی خاله زنکی باشد. دنبال جادو و جمبل و فال بین و از این حرفها نرو هر چند خیال کنی که شاید خبری باشد. همیشه شکر گزار و راضی باش. خودت را به خاطر نداشتههایت عذاب نکن از نداشتههایت برای خودت عقده درست نکن. تو میتوانستی یک کرم خاکی یا یک جلبک بدنیا بیایی یا یک سوسک که در چاه مستراح بزرگ شده باشد با انتظارات بی جا و زیادی زندگی را بر خودت تلخ نکن. تو آفریده نشدهای که همیشه پریشان باشی یا زجر بکشی اینها را از ذهنت بیرون کن خدا از آن بالا هوایت را دارد. فکرهای بلند داشته باش و تا دیر نشده هر غلطی که میخواهی بکن. هزار جور حقیقت در دنیا هست خودت را در یکی شان خفه نکن. با حقیقتهای دیگر به خاطر تنها حقیقتی که شناختهای نجنگ. اصلا یادت باشد که حقیقت نیاز به جنگ کردن ندارد این دروغ است که نیاز به جنگ کردن دارد. همه رودخانهها آخرش به دریا میرسند شک نکن. مردسالار نباش اما زن ذلیل هم نباش بچه ذلیل هم نباش پدر و مادر ذلیل هم نباش دوستان ذلیل هم نباش پول ذلیل هم نباش شغل و مقام ذلیل هم نباش اگر از من میپرسی خدا ذلیل هم نباش اصلا خدا دوست ندارد که تو ذلیل باشی ترا آفریده است که سربلند زندگی کنی و سربلند بمیری پسرم چشم بسته از کسی اطاعت نکن گیرم که از تو عاقلتر باشد. از خدا هم چشم بسته اطاعت نکن. چشم بسته اطاعت کردن بدرد لای جرز میخورد. خدا ترا چشم و گوش بسته دوست ندارد. البته من فقط خدایی را که خودم شناختهام میگویم. شاید خدایی که تو بشناسی اخلاقش فرق کند. این دنیا برای زندگی است. تا زنده هستی ادای مردهها را در نیاور. زیباتر زندگی کن تا زیباتر بمیری و تو این زیباتر را دست کم نگیر که خدا از همین زیباتر شروع میشود و اصلا ثانیهها که اینهمه جلو میروند فقط برای زیباتر شدن است و خیال نکنی که زیباتر شدن به چشم و ابرو است که چشم و ابرو یک توهم بینایی است و آنکه برای مغز ترجمهاش میکند هیچ چی حالیاش نیست و اگر حالیاش بود که زیبایی کارش به اینجا نمیرسید. زرنگ باش اما زرنگی نکن. خیلی وقتها بریدن از لذتها از خود لذتها، لذت بخشتر است. اصلا اگر همه هدفت لذت بردن از زندگی باشد نمیتوانی لذت ببری. لذت بردن باید خودش بیاید و گرنه الکی خودت را برای خودت و دیگران، خوش نشان دادن است. نازک نارنجی نباش. قهر نکن. لوس بازی در نیاور. آه نکش. زانوهایت را بغل نکن. داشتههایت را بنویس. کسی از تو به خاطر نداشتههایت انتظاری ندارد. انتظاری هم داشته باشد احمق است. پسرم داشتههایت آنقدر زیاد است که نمیتوانی بنویسی. به داشتههایت عادت کردهای و عادت که کنی کور میشوی و نمیبینی شان. باید داشتههایت را از اول کشف کنی. مثل یک ناشنوا که تازه پیوند حلزون گوش شده باشد و از شنواییاش لذت ببرد. خسته نباش و اگر خسته بودی یعنی باید تغییر کنی و اگر تغییر نکردی به خستگیات ادامه بده تا روزگار ترا تغییر دهد. با وفا باش اما سگ نباش. اگر از من میشنوی به خاطر یک تکه استخوان باوفا هم نباش. با وفا هم بودی نمک گیر نباش که آدم را ذلیل میکند. اصلا یکی غلط کرده به تو خوبی کرده که تو مدیونش باشی. اصلا نمیخواهد مدیونش باشی. به درک که خوبی کرده. داشتم میگفتم سگ نباش. سگ هم بودی کسی را گاز نگیر و فقط پارس کن. و باید برای تک تک پارسهایت دلیل داشته باشی. شهر هرت که نیست. شهر هرت هم باشد تو بی حساب و کتاب پارس نکن. این تمدن فرو میریزد حواست باشد آجرهایش به سرت نخورد. پسرم دروغ در رگ و پوست و استخوانهای مردم تنیده است اما تو ملامتشان نکن که دیری نمیگذرد که یکی از آنها میشوی. به پرچمهایی که بر برج و باروی این تمدن افراشتهاند دلخوش نباش و از این نردبان که دارد سقوط آزاد را تجربه میکند بالا نرو. نان خشک بخور اما نان به نرخ روز نخور. رشوه نگیر و رشوه نده بگذار کارت لنگ بماند. بچه که بودم فکر میکردم همه چیز بدیهی است و همه چیز باید همینجور باشد که دور و برم است. اما الان که فکر میکنم میبینم چقدر ساده بودم. و این ساده بودن چیزی در مایههای خوب بودن و احمق بودن است. دیگر حتی تاریخ چند هزار سالهمان هم چنگی به دلم نمیزند. دوست ندارم الکی قربان صدقه مردم بروم. دیگر از هر چیزی که بوی اینجا را میدهد بدم میآید. یک چیزی در این سرزمین هست که بوی گند میدهد. بوی گندش آدم را فراری میدهد. و گرنه من به غرب چکار دارم. پسرم من خود باخته نیستم. غرب زده هم نیستم. من یک شرق زده ام. از این شرق و بوی لجنش زده شده ام. کاری به متافیزیک نداشته باش و انگولکش نکن. اصلا اگر متافیزیک برای تو آفریده شده بود اینقدر در پرده نبود. اینقدر مبهم نبود. نسل من بیشتر ذهنش را صرف متافیزیک کرد و آخرش به هیچ جایی نرسید. اما غربیها که همان فیزیک را چسبیدند به متافیزیک هم ناخواسته رسیدند. حقیقت از یک نقطه که طول و عرض و ارتفاعی ندارد شروع میشود و بسط مییابد تا به یک خط که یک بعدی است و شاید همان صراط مستقیم باشد میرسد و کمکم هزار خط میشود که روی یک صفحه دو بعدی به این ور و آن ور رفتهاند و در همین نقطه برخورد خطهای راست است که جنگها و اختلافها پیش میآید تا اینکه حقیقت سه بعدی میشود و از هر زاویهای به شکلی دیده میشود و همین جاست که ناظرهای تیز بین هم گیج میشوند و اختلاف بین علما پیش میآید و آنوقت زمان را که اضافه کنی حقیقت چهار بعدی میشود و صحبت از آن میشود که کدام حقیقت و کدام خدا یعنی ناظر در کدام زمان و کدام مکان دارد از کدام حقیقت و کدام خدا حرف میزند و اگر از حقیقت پنج بعدی و بیشتر بپرسی مغز من یکی که قد نمیدهد. در این شهر هر چند وقت، چیزی همه گیر میشود. چند وقت همه میروند از بانه ماهی تابه میآورند. چند وقت همه به کیش میروند. چند وقت همه خانه شان را خراب میکنند چند طبقه میسازند. دنبال هم راه میافتند میترسند یکدفعه دیگران خوشبخت بشوند و اینها بمانند. ذهنشان را با ذهن دیگران کوک میکنند. عجیب خودشان را گم کرده اند. نگذار این ذهنهای شیر تو شیرشان در تو اثر کند. هول کرده اند. دنبالشان راه نیفت. نترس عقب نمیمانی. با همین سرعتی که رفتهاند بر میگردند. کاری به سیاست نداشته باش. بگذار هر کس هر غلطی میخواهد بکند. آدمها را بچسب. ذهنها را. من هیچ وقت آشپزی بلد نبودم اما تو یاد بگیر. گرسنه بودی یک وقت نروی کالباس بخوری. مامان کبریت را روی لباس شویی میگذارد. من تنبل بودم اما تو تنبل نباش. کفشهای خودت را که واکس میزنی کفشهای مرا هم واکس بزن. تعارف نکن. خیلی هم با ادب و بچه دبستانی و پاستوریزه نباش. فکرهای محال نکن. نق نزن. این دنیا همین است که هست. میخواستی یک دنیای دیگری بدنیا میآمدی. حتما درصدهایت پایین بود که اینجا افتاده ای. شاید هم بالا بود. اینجا هم بد نیست. کمکم عادت میکنی. فقط حواست باشد که زیاد هم عادت نکنی.