گرامر ترکی و تاریخ ترکان ایران. غضنفر دباغ
به تهران که رفته بودم ترم اول در خوابگاه وقتی میگفتم (قاشق)، بچههای اتاق میخندیدند. کمکم با هوش سرشاری که داشتم! دریافتم که وقتی (غاشُغ) میگویم کسی نمی خندد و به قول خودشان زیاد تابلو نمی شود. یکبار سالار، عربی هفت شده بود. رفتیم مدرسهشان در ورامین. پانصد تومن دادیم قبولش کردند. آقایی که پول را گرفت به من گفت شما عرب هستید گفتم نه ترک هستم و این به خاطر همان (ق) هایی بود که (غ) میگفتم.
هم اتاقیام میگفت... به غضنفر میگویند با گل جمله بساز میگوید خداوند در گورانیچریم میفرماید گلهواللاهاحد. از همان روزها بود که اسم داستانی من ماند غضنفر. الان که بیست و چند سال از آن روزها میگذرد من هنوز دارم به حرف (ق) فکر میکنم و اینکه چه فرقی با (گ) و (غ) و حتی (ک) دارد. در گوگل سرچ میکنم 644000 نتیجه در 44 صدم ثانیه پیدا میکند...
...هیچ کلمۀ فارسی دارای واج (ق) نیست. تمام کلماتی که در آنها واج (ق) دیده میشود، عربی، ترکی و یا یونانی هستند. (رجوع به فرهنگ معین ذیل ق). مثل قاشق (ترکی)، چاقو (ترکی)، قدرت (عربی)، قلب (عربی)، اقاقیا (یونانی).
می روم سراغ لغت نامه دهخدا...
اگر حرف (ق) در کلمه ای یافت شود یا آن کلمه غیرفارسی است که فارسی گمان برده اند و یا استعمال متاخران عجم است که زبان ایشان به زبان عرب مخلوط شده است .
به ویکی پدیا هم سر میزنم...
تلفظ (ق) در زبان فارسی همانند (غ) است ولی درعربی گونهای (غ) بستهتر تلفظ میشود. در جنوب و شرق ایران و در افغانستان و تاجیکستان بین دو صامت قاف و غین تفاوت وجود دارد. اما در گویش اکثر فارسی زبانان ایرانی هر دو صامت یکسان است. هر کلمهای که در شکل نوشتاریاش این صامت به صورت «ق» نوشته شود فارسی نیست. البته ممکن است بعضی کلمات فارسی که صامت غین در آن شنیده میشود به غلط با قاف نوشته شده باشد. مانند قالیچه و قلندر.
به میترا میگویم لهجه ترکها بر میگردد به تلفظ حرف (ق) عربی که نه در فارسی وجود دارد و نه درترکی. ترکها آن را g (در ترکی استانبولی k) و فارسها آن را (غ) تلفظ میکنند... عرب ها (قَلب) میگویند، فارسها (غَلب)، ترکهای آذربایجان (galb) و ترکهای استانبول (kalb)
رسم الخط حروف بی صدا در ترکی
ج(C)، چ(Ç)، خ(X)، ژ(J)، ش(Ş)، غ(Ğ)، ق(Q)، ک(K)، گ(G)، ه(H)، ح(H)، و(V)، ی(Y)
(g) انگلیسی در رسم الخط فارسی به شکل (گ) و در رسم الخط ترکی به شکل (ق) نوشته میشود. (graphic) را در کتابهای فارسی، (گرافیک) و در کتابهای ترکی، (قرافیک) مینویسند. (تلفظ آن در هر دو زبان یکسان است).
در رسم الخطترکی واج g(گ) برای نشان دادن (g) مایل به (ژ) بکار میرود مثل گئجه (شب).
پیشنهاد میشود از (گ) نقطه دار برای نشان دادن(g) ترکی و از(ک) نقطه دار برای نشان دادن (ک) پیشکامی یا نازک استفاده شود. علت این سه نقطه بالای واج، نزدیک بودن دو حرف فوق به ترتیب به (ژ) و (چ) است.
واج (غ) در فارسی و عربی مشترک است ولی در فارسی کمتر بکار میرود و از شان اوست که به جیم تازی بدل شود. (لغت نامه دهخدا)
واج (ق) از واجهای قدیمی و پرتکرار در زبان ترکی است... قاب، قاپی (قاپو)، قابلمه، قورمه، قاشق، قبراق و…
در ترکی آناتولی، (ق) آذربایجانی به (ک) ضخیم تبدیل شده است... قاراـکارا، قیزیلـکیزیل، قیرمیزیـکیرمیزی، قلبـکالب.
واج (ک) دو گونه است، (ک) پیشکامی یا نازک و (ک) پسکامی یا ستبر. نازک مثل: کویر، کردار، کردن، کرایه، مکر، فکر، مسکن. ستبر مثل: کوچه، کار، کابین، کلوچه، سکونت و…
(ک) در «کارا» و «کیز» پسکامی (قالین) و در «کرکی» و «کوسمک» پیشکامی (اینجه/ نازک) است. به عبارتی دیگر، (ک) پسکامی با (ق) مشترک المخرج بوده و به نوعی هر دو پسکامی طنین دار و در حقیقت یک واج تلقی میگردند.
بر خلاف زبان فارسی، (ک) در زبان ترکی آذربایجانی، همیشه به صورت پیشکامی (نازک/ اینجه) میآید. مثال: کبین، کرکی، کرایه، گلمک، کسمک، کوچه، کورهکن و …
در زبان ترکی آناتولی (استانبولی)، (ق)های بومی ترکیه و دخیل غیر ترکی به صورت (ک) ستبر (پسکامی) تلفظ میشود و (ق)های دخیل از ترکی آذربایجان به صورت پیشکامی تلفظ میشود. مثال: کالب (قلب)، کارا (قارا)، قاشق (کاشیک)
چند نکته...
حرف G در انگلیسی در زبان فارسی به شکل (گ) و در زبان ترکی به شکل (ق) Q نوشته میشود.
ژئوقرافی، قرامر، قاز
حرف (گ) در کلمات فارسی به همان صورت میماند و در نگارش ترکی به (ق) تبدیل نمی شود.
دانیشگاه، آگاهی، آبگوشت
کلمات عربی با حروف اصلی خودشان نوشته میشوند مگر آنها که حسابی در ترکی عوض شده باشند مثل...
ماتاح، طاماح، فهله
حرف (غ) در زبان ترکی وقتی در اول کلمه قرار بگیرد به (ق) تبدیل میشود. ما کلمه غلط را (قلت) تلفظ میکنیم، ولی با این رسمالخط موقع نوشتار غلط مینویسیم. اما با حروف لاتین Qәlәt نوشته خواهد شد.
(ق) اگر بین دو مصوت (صدادار) قرار گیرد به (غ) تبدیل میشود مثال: اوتاق ـ اوتاغا، یازماق ـ یازماغی.
در کلمات ترکی و اروپایی تشدید نمی گذاریم و حرف را دوبار مینویسیم.
اعداد به شکل زیر نوشته میشوند
2ـ جی، 3ـ جو
11ـ ی، 13ـ و
11ـ ده، 9ـ دا
11ـ ی، 12ـ سی، 9ـ و
ترکیب های فارسی با خط تیره نوشته میشود مثلا...
ضید ـ اینقیلاب، غیرـ موءمکون
و یا با حرف وسط (و) نوشته میشود مثلا...
گشت وء گوذار
ترکیب های عربی عینا نوشته میشود مثلا...
علیالخصوص، الیآخر
حروف بی صدا هم قالین و اینجه هستند مثلا...
(ق)، (غ) و (خ) قالین هستند و با حروف صدادار قالین همراه می شوند مثلا قازماق، سوغان ، خاما.
(ک) و (گ) اینجه هستند و با حروف صدادار اینجه هماهنگ می شوند. مثلا گلدی، کرپیج، گورمهگه (گورماغا غلط است)
رسم الخط حروف صدا دار در ترکی
حروف صدادار در رسم الخط ترکی شامل 9 حرف است:
1 ـ حروف صدا دار کوتاه... ــُــــِــــَـ
2 ـ حروف صدا دار بلند... آ(ا) / او(و) / ای(یـ ، ی)
3 ـ حروف صدا دار مخصوص ترکی... ؤ(Ö)، وء(Ü)، یْ(I)
برای نوشتن ـوء(ü) از ۆ هم استفاده میشود.
1ـ حروف صدا دار کوتاه
ـ فتحه (ــَـ) در ابتدای کلمه نوشته نمی شود. در ابتدای هجاهای داخل کلمه هم نوشته نمی شود. در وسط کلمه تنها در صورت ضرورت* (آن هم فقط در پایان هجاهای داخل کلمه) نوشته میشود. در آخر کلمه به شکل (ـه) نوشته میشود.
ال ایاق (دست و پا)..........Ə
سپهلهمک (پخش کردن)..........ə
دده (پدر)..........ə
* فتحه میتواند در پایان هجاهای مورفولوژیک یا املایی داخل کلمات هم به شکل (ـه) نوشته شود.
گؤزلهمهدی، دستهلهمک
گؤبهلک، کپهنک
به شرطی که در املای شناخته شده کلمه تغییری حاصل نشود و چشم به زحمت نیفتد...
گل، گلن، گلنیم (نباید گلهنیم نوشته شود. چشم به گلن عادت کرده)
گلهجک (خواهد آمد) (گلجک غلط است)
وئرمرم (وئرمهرم غلط است)
گئدر (گئدهر غلط است)
نوشتن فتحه در پایان هجای اول کلمه غلط است...
دلی، درین (دهلی و دهرین غلط است)
در موارد معدود در صورت هر گونه احتمال غلط خوانی، میشود از علامت فتحه (ــَـ) هم استفاده کرد...
اَیری، دَیَر، دَوه
ده اگر به معنی حرف اضافه (در) باشد چسبیده اما اگر به معنی (هم) باشد جدا نوشته میشود.
کرجده (در کرج)
حسن ده(حسن هم)
ـ کسره (ــِـ) به شکل (ئـ) نوشته میشود.
سئل (سیل)..........E
در کلمات اقتباسی (غیر ترکی) نیازی به نوشتن (ئـ) نیست...
احسان، علم، نهضت
مگر همراه İ (یـ ) باشد...
مئیل، حئیرت، ویئتنام
یا در اصل کلمه به شکل İ (یـ ) نوشته شود اما در ترکی به شکل E ( ئـ ) خوانده شود...
تسبئح، بئساواد، پئشواز
در موارد معدود در صورت هر گونه احتمال غلط خوانی، میشود از علامت کسره (ــِـ) هم استفاده کرد.
ـ ضمه (ــُـ) به شکل (ـوْ) نوشته میشود.
سوْل (چپ)..........O
2 ـ حروف صدا دار بلند یعنی (آ) و (او) و (ای) بدون هیچ تغییری نوشته میشوند.
آرواد (زن)..........A
دُوز (نمک).......... U
سیل (پاک کن)..........İ
3 ـ حروف صدا دار مخصوص ترکی به شکل زیر نوشته میشوند:
دؤز (صبر کن)..........Ö
دوءز (راست)..........Ü
قیْز (دختر)..........I
در کل نیازی به حرکه گذاری تک تک حرفهای صدادار در هر کلمه نمیباشد چرا که حرکهگذاری در اولین حرف صدادار، تشخیص حرفهای صدادار بعدی را هم ممکن میکند.
امتیاز این رسم الخط امکان تایپ آن با صفحه کلید فارسی استاندارد است. بکار بردن ـوء به جای ۆ (ü) به همین خاطر است.
گاهی برای سادگی، حرکهگذاری انجام نمیشود و فقط کسرهها (ــِـ) به شکل (ئـ) نوشته میشود.
یک (و) در یک کلمه، همه (ی) های بعدی در آن کلمه را تبدیل به (و) میکند به شرطی که حرف صدا دار دیگری به جز گروه (و) ها بین آنها فاصله نیانداخته باشد. منظور از گروه (و)، چهار حرف صدا دار o,ö,u,ü است. و منظور از گروه (ی)، سه حرف e,i,ı است و منظور از گروه (ا)، دو حرف a,ə است.
توتدو ( نه توتدی)، قولون (نه قولین)، قویونلاری (نه قویونلارو) ، طؤلهسی (نه طؤلهسو)، گورمهسین (نه گورمهسون)، اولمازدی (نه اولمازدو)، یوموشدو (نه یومیشدی)، دورانمامیشدی (نه دورانماموشدو)، قورخاردیم (نه قورخاردوم)، توکانین (نه توکانون)، دوشردی (نه دوشردو)
در کل برای تشخیص و کشف طرز صحیح نوشتن ریشه فعل و نیز پسوندها میتوان کلمه را صرف کرد یا یک پسوند دیگر به آن کلمه اضافه کرد و بر اساس آن به املای صحیح دست یافت.
مثلا از روی زبان محاوره ای مینویسیم (گَتدی) اما با رجوع به (گتیرهجاغام) میفهمیم که باید (گتیردی) مینوشتیم نه گتدی. یا مثلا مینویسیم (اوچوتدی) اما با رجوع به (اوچوتدوغون) میفهمیم که (اوچوتدو) صحیح است.
مصوت های o ، ö و e فقط در اولین هجای هر کلمه می آیند مثل اوْدون، اؤرگندیم، ائللریمیز.
نئچه نکته علی محمد بیانی نین بئله اوخو بئله یاز کیتابین دان...
مصدر علامتی... مک و ماق... گلمک، چیخماق
جمع علامتی... لر و لار... ائولر، کیتاب لار
مفعول عنه علامتی... دن و دان... ائودن، باغدان
مفعول معه علامتی... ایله (له، نن) و ایلا (لا، نان)...
احمد ایله حسن گلدی. احمدله حسن گلدی. احمدنن حسن گلدی.
کاظیم ایلا حسن گلدی. کاظیملا حسن گلدی. کاظیمنان حسن گلدی.
صفت برتر... رک و راق و داها... گؤزل رک، اوزاق راق، داها گوزل
صفت عالی... ان و لاپ... ، لاپ اوزاق، اَن اوزاق
رک و راق + فعل.... حالت، زمان، علت و موقعیت...
حسن منی گورهرک، گولدو
کاظیم توپو توتاراق، شوتله دی
اکبر، خیاوانی قاچاراق کئچدی
ناهید درسی نی بیلهرک، یئنه آز آلدی
فاعیلی پسوند... چی، جی، چو، جو... دیلنچی، اودون چو، یازیجی
حاصل ـ مصدر... ایش و اوش... باخیش، گؤروش، تیکیش، یاغیش، یاشاییش، قورتولوش، تانیش، گلیش، یئریش
مبالغه... آغان، قان، اگن، گن... قاچاغان، یاپیشقان، گزهگن، دؤیوشگن
شراکت... داش... یولداش، آرخاداش(رفیق)، قارداش(قارین داش، هم شکم)، وطنداش (هم وطن)
ایمک مصدری... نئچه شکلی وار... ایدی (بود)، ایمیش (بوده است)، ایسه (اگر هست)، ایکن (در حالی که، در وضعی که)
ایکن (کن)، ایکان (کان)... گون باتارکن گئتدی، کیتابی آپارارکان قایتادردی.
سه و سا (اگر)... شهریارین دیوانی وارین سا منه وئر.
تورکو بیر چشمه ایشه من اونو دریا ائله دیم.
تصغیر... چه، جه، چا و جا... دفترچه، باغچا، خیرداجا
بعلاوه (آرتی)، منها (چیخی)، ضرب (چارپی)، تقسیم (بؤلو)
دیر و دور (است)... بو کیتاب حسنین دیر، حسن احمد دن گوجلو دور.
فعل مشارکتی... باب مفاعله...
مصدر(جوهر) + ش... گوروشماق، اوپوشماق
اسم+ لاش+ ماق.... تیلفون لاش ماق، فیکیرلشماق
فعل مرجوعی... (رجعت به فاعل).... دئمک، دئیینمک(با خود گفتگو کردن)، یوماق، یوونماق(خود را شستن)،کئچمک، کئچینمک، سویماق، سویونماق، گئیمک، گئیینمک، دوشمک، دوشونمک(در خود فهم کردن)
نفی... مه و ما... گلمه، قالما
فعل مجهول... یازیلماق، وورولماق
متعدی... فعل + ات، وت، یت، دیر، دور
متعدی درجه یک.... یاز، اوخو، اوچ، چیخ، ایچ
متعدی درجه دو... یازدیر، اوخوت، اوچدور، چیخات، ایچیرت
متعدی درجه سه... یازدیرتدیر، اوخوتدور، اوچدوتدور، چیخاتدیر، ایچیرتدیر
ماضی ساده... یازدیم
ماضی استمراری... یازیردیم
ماضی استمراری ابدی... یازاردیم
ماضی استمراری روایتی... یازیرایمیشام
ماضی استمراری ابدی روایتی... یازارایمیشام
ماضی بعید... یازمیشدیم
ماضی بعید روایتی... یازمیش ایمیشام
ماضی نقلی... یازمیشام، یازمیشسان(یازیبسان)
ماضی نقلی شرطی... یازمیشسام
ماضی نقلی مصدری... یازماقدایدیم
ماضی نقلی مصدری روایتی... یازماقدایمیشام
مضارع التزامی تردیدی... یازام
مضارع التزامی تاکیدی... یازیم
مضارع اخباری ساده... یازیرام
مضارع اخباری ابدی... یازارام
مضارع استمراری (مصدری)... یازماقدایام
آینده ساده... یازاجاغام
آینده در گذشته نقلی... یازاجاقایدیم
آینده در گذشته روایتی... یازاجاقایمیشام
آینده التزامی... یازمالییام
آینده در گذشته نقلی التزامی... یازمالیایدیم
آینده در گذشته روایتی التزامی... یازمالیایمیشام
ایملا (کتابت)
فتحه کلمه نین و هجالارین اوّلینده یازیلماز آمما آخیرینده یازیلار.
یم و یام کلمهنین آخیرینده یاخچی دی یاریم فاصیله نن یازیلا تا اوندان قاباق کی فعل، گوزه گله... میثال... گلمهلییم... (من ده موافقم کی تورکوده یاخچی دیر پسوندلر یاریمفاصیلهنن یازیلا تا کلمهنین اصلیسی و ریشهسی گوزه گله)
آغاشلار(غلط، زبان گفتاری)... آغاجلار (صحیح، زبان نوشتاری)
اوش نفر (غلط، زبان گفتاری)... اوچ نفر (صحیح، زبان نوشتاری)
گلهجاقدی (غلط، زبان گفتاری)... گلهجکدی (صحیح، زبان نوشتاری)
اوشدولار... اوچدولار
قیشلار... قیچلار
بورا... بورایا
اورا... اورایا
اولار... اونلار
سویورم... سئویرم
نئچه دانا میثال تورکونون پسوندی یا ایلتیصاقی اولماسینا...
کئفسیزلشدیرهبیلمهدیکلریمیزدنایمیشلر
یازدیرتدیرمامالیلاردانایمیشلار
فعل های ساده و بی بدیل ترکی...
دیْرماشماق، قونماق، گرنشمک، یاراشماق، قیْیماق، اوءشومک، گؤزلهمک، قیْناماق، دانماق، اوءتمک، قوْپارتماق، یوْلماق، گوءدمک و...
آذربایجان داکی دیللر
من فیکر ائلیرمکی هئچدیل و هئچیورد، هئچکسین دئییل و بوتون آداملار، سونرادان گلمه و بوتون دیللر، سونرادان چیخما و اوبیریسیلرینن قاریشمادی. دیللر و ژنلر و اولکهلر تاریخ بوْیوندا اوقدر البهال اولوبلارکی اصلی صاحابینی تاپماق، حضرتفیل ایشیدیر و داعوادان و جنگدن و میللتلری و آداملاری بیر بیریندن اوزاخلاتماقدان سونرا فیکر ائلهمیرم آیری بیر نتیجهسی اولا بیله.
هر دیل اؤزونه گوره بیر گنجینهدیر. تورکو منه شیریندیر نیهکی رخشنده اونو باشتاپیری، نیهکی اوشاقلیقلاریمداکی خاطیرهلر دولودور توءرکو سؤزلرینن.
توءرکو هاردان گلیب بورایا من بیلمیرم. 1000 ایل قاباق سلجوغولارینان گلیب یا 1400 ایل قاباق گوءکتوءرکلرینن یا 2000 ایل قاباق هونلار گتیریب یا 7000 ایل قاباق آذربایجاندان کئچن ایلتیصاقی دیللردن ریشهسی قالیب من بیلمیرم.
من فیکر ائلهمیرم سلجوغولار یا صفویلر، آذربایجانی تورک ائله میش اولا، نیه کی سلجوغولار یا صفویلر، آذربایجاندان چوخ، خوراساندا و ایصفاهاندا قالیبلار و ایندی گرک مشهد ده و ایصفاهاندا تورکو دانیشاردیلار.
بس بیز نیه تورکوک؟
شاید آذربایجاندا و تورکیهده، ایلتیصاقی دیللرین سابیقه و زمینه اولماسی، شاید ده آذربایجانین جوغرافیاسی یا آداملارینین ژنلری و فرهنگلری، تورکونو قبول اتئمهسینده تاثیرسیز دئییل میش. شاید ده اوقدر تورکلر، سلجوغولاردان سونرا آذربایجانا کوچورلر کی ساییلاری اوبیریسیلری کئچیری و آذربایجان داعواسیز دوشور تورکلرین الینه.
آمما بو ایلتیصاقی زمینه نمنه دی؟
کیتابلارین بیرینده یازیب کی 7000 ایل قاباق، ایلتیصاقی دیللرین اجدادی کی هله تورک دئیلدیلر، آسیای میانهدن و خزر دریاسینین اوستلریندن حرکت ائلهییرلر گلیرلر آذربایجاندان گئدیرلر بینالنهرینین اشاغیلاریندا سومر تمدونون قورورلار. آزجاسی دا آذربایجان و تورکیه دوروبرینده قالیرلار و ماننا، اورارتو، کاسی، میتایی و لولوبی تمدونلری آدلانیرلار. بو تمدونلر کی هامیسینین دیلی ایلتیصاقی ایدی نئچه ایللر سونرا آرادان گئدیرلر و یئرلرینی آیری تمدونلر توتورو.
ایلتیصاقینی بوشلا. نیه کی اسکیمولارین و ژاپونلولارین دا دیلی ایلتیصاقی دیر آمما تورک دئییللر. بس تورکلر کیمدیلر و هاردان گلیبلر؟
کیتابلارین بیرینده یازیب کی 1700 ایل میلاد دان قاباق، تورکلرین اجدادی تیانشان داغلاریندا زیندگانلیق ائلهردیلر. 200 ایل میلاد دان قاباق، هون تورکلری، آسیای میانه ده تمدون قورورلار. هونلار آرادان گئدیرلر نئچه دانا قبیله قالیر کی هفتال خاقاناتی یا آغهونلار آدلانیرلار. هفتاللار جنگلرده آرادان گئدیرلر و اونلاردان افسانهلرده بیر الیایاغیکسیلمیش اوغلان قالیر کی اونو بیر قورد آپاریر آلتای داغلاریندان بؤیودور سونرا قورد بو اوغلاندان حامیله اولور اون دانا اوغلان دوغور هرهسی بیر قبیله اولور. اوغلانلارین عقیللیسینین آدی آشینا ایدی کی فرمانروا اولور و گوکتورک دولتینی تشکیل وئریر.
گوکتورک دولتی، 600 ایل میلاددان سونرا، موغولوستاندان قارادنیزهجن، یاییلمیشدی. گوکتورکلر، چینلیلردن شیکست یئییرلر و اولکهلری، قیرقیزلارا و اویغورلارا یئتیشیر.
ایسلامدان سونرا، عربلر آسیای ـ میانهنی فتح ائلهییرلر و سامانیاندان سونرا، سیحون جیحون چایلارینین اوستو (ماورالنهر)، قراخانلیلارا (قراخانیان) و سیحون جیحون چایلارینین آلتی (خراسان)، غزنویلره یئتیشیر. 11ـینجی میلادی ایلده، سلجوغولار کی اوغوز تورکلریندنایدیلر غزنویلری شیکست وئریرلر و ایرانا گلیرلر.
تورکو دیللر
دونیادا 170 میلیون نفر، تورکو دانیشیر کی اونلارون 110 میلیونو، اوغوز تورکودو.
تورکو دیلی، آلتایی دیللردن دی. تورکو دیلی آلتی گروه دو...
1 ـ اوغوز ( استانبولی، آذربایجانی، ترکمنی)
2 ـ اوغور (بلغار، چوواش، خزر، هون)،
3 ـ اویغور (سین کیانگ چین، اوزبک)
4 ـ قبچاق (تاتار، کریمه، قرقیز)
5 ـ سیبری (آلتایی)
6 ـ آرغو (خلجی)
دیللر
دیللر دؤرت جوره دی...
1 ـ بیر هیجالی یا تجریدی دیللر (isolating language) ... چینی، تبتی، سیامی
2 ـ ایلتیصاقی یا پیوندی دیللر (agglutinative language) ... ترکی، آلتایی، اورالی، اسکیمویی، تاتاری، قفقازی، فنلاندی، مغولی، ژاپنی، کره ای، سومری، عیلامی، اورارتویی، کاسی، هوری، لولّوبی، هاتی، گوتی
3 ـ تصریفی دیللر... سامی(عربی، عبری، آرامی، آشوری، بابلی، فینیقی، کلدانی، سریانی)
4 ـ تحلیلی دیللر... هینداوروپایی(هندی، فارسی، انگلیسی، ژرمنی، ارمنی)
بیر هیجالی دیللرده، حرف یوخدور و لاپ کیچیک واحیدلری ثابیت کلمهلر(شکیللر) دیر کی جوملهنین هاراسیندا و هانچی کلمهلرینن ایشلنماغا گوره، موختلیف معنالار وئرر. ایلتیصاقی دیللرده، کلمهلرین اصلی شکللری عوض اولماز و فقط پسوندلر ایضافهلهنر آمما تصریفی و تحلیلی دیللرده کلمهلرین اصلیسی ده موختلیف یئرلرده و حالتلر ده عوض اولار.
هینداوروپایی دیللر
هینداوروپایی دیللر، سیبریهنین اشاغیسیندان خزرین اوستوندن سئیحون جئیحون چایلارینین یانیندان باشلانیب یاواش یاواش گلیب ایرانا هیندوستانانا، او بیری شاخه سی ده گئدیب اوروپایا.
پارسلارین دیلی
1 ـ پارسی ـ باستان... کوروش زمانی کی آرامی الیفباسینن یازاردیلار.
2 ـ پارسی ـ میانه (پهلوی)... اسکندرین حمله سیندن سونرا (اشکانیان زمانی)، پارسی ـ باستانی، یاواش یاواش چؤنور پهلوی دیلینه. پهلوی نی ده آرامی سوریانی الیفباسینان یازاردیلار.
3 ـ پارسی ـ دری... عربلر حمله سیندن سونرا، پهلوی دیلی، خوراساندا یاواش یاواش چؤنور اولور پارسی ـ دری و الیفباسی دا آرامیدان چؤنور عرب الیفباسینا.
علی محمد بیانی، بئله یاز بئله اوخو کیتابیندا، تورکو دیلینی دورد دوره یه بولوب دور...
1 ـ قدیم تورکی... گوک تورکلر (ترکان آسمانی)، ایسلام دان قاباق، آشیقلار یا اوزانلار... اویغورلار و قیرقیزلار، گوک تورکلردن قالمادیلار... اوش دانا کتیبه، تورکستان دا کشف اولوب. (ترکستان شرقی همان اویغورلاردی و ترکستان غربی همان ماورالنهر یا آسیای ـ میانه دیر)
2 ـ میانا تورکو... ایسلامدان سونرا... غزنوی، قراخانی، سلجوقی، خوارزمشاهی... بالا بالا اوغوز تورکلر(سلجوغولار)، اوزبکلردن(جغتای) و قبچاقلاردان آیریلیرلار و غربه طرف گلیرلر... لغات الترک کاشغری، دده قورقورد افسانه سی
3 ـ نوین تورکو... تورکیه ده، روم سلجوغولاری و محمد قارامان(قهرمان) و آذربایجان دا اتابکان و قره قویونلولار و آغ قویونلولار، اوغوز تورکوسو ایکی دسته اولور... عوثمانی تورکوسو و صفوی (علوی) تورکوسو... کی سونرا اولور ایستانبولی تورکوسو و آذربایجان تورکوسو.
4 ـ موعاصیر تورکو... مشروطه دن بو اله... صابر شیروانی، معجز شبستری
ایراندا گلیب گئدنلر...
عیلامیلار... مادلار... هخامنشیلر... سولوکولار... اشکانیلار... ساسانیلار... خلفای راشدین... اومویلر... عباسیلر... طاهریلر، صفاریلر، سامانیلار... قراخانیلار، غزنویلر... سلجوغولار... اتابکلر... خوارزمشاهیلار... موغول حملهسی... ایلخانیلار... تیمورولار... قره قویونلولار... آغ قویونلولار... صفویلر... افشاریلر... زندیلر... قاجارلار... پهلویلر...
.....................................................
Azərbaycan dilində oğuz qrupuna daxil olan türk və qaqauz dillərində, əksər türk dillərində olmayan ə saiti geniş yayılmışdır.
Azərbaycan dilində ı saiti söz əvvəlində müşahidə olunmur.
Azərbaycan dilində samitlər də iki yerə bölünür: kar və cingiltili samitlər.
Azərbaycan dilində heç bir türk dilində olmayan kipləşən dilortası, kar (k) və cingiltili (g) samitləri vardır.
Eyni zamanda söz önündə h samitinin mühafizəsi də spesifik əlamət kimi qeyd olunmalıdır. (Türkiyədə, Azərbaycanda, İranda, İraqda yaşayan Türklər h səsindən geniş istifadə etdikləri halda, tatarlar söz önündə h səsini işlətmirlər. Rus dilində isə h səsi olmadığından alınma sözlərdə onu q və ya x səsi ilə əvəzləyirlər. Ona görə Azərbaycanda, Türkiyədə “Həsən”, “Hasan” kimi çağırılan ad tatarlarda “Asan”, ruslarda isə “Qasan”, “Xasan” kimi yazılır və səsləndirilir.)
Y samiti söz əvvəlində dialekt və şivələrdə geniş yayılsa da, ədəbi dildə düşə də bilir: üzük-yüzük, ürək-yürək, üz-yüz və s.
Azərbaycan dilində ğ samiti söz əvvəlində işlənmir.Bundan başqa, Azərbaycan dili samitlərinin söz ortasında qoşalaşması (geminat) hadisəsi də (saqqal, addım, səkkiz və s.) spesifik xüsusiyyət kimi qeyd edilməlidir.
Bütün türk dilləri üçün səciyyəvi olan ahəng qanunu Azərbaycan dilində də mühafizə olunur. Bu qanun daha çox damaq ahəngində qorunur. Başqa sözlə, incə və qalın saitlər bir qayda olaraq bir-birini izləyir.
.....................................................
قانون هماهنگی اصوات (قانون آهنگ)
Sözdə qalın və ya incə saitlərin bir-birini izləməsinə ahəng qanunu deyilir. Bu qanuna görə incə saitli heca ilə başlanan sözlərin sonrakı hecaları da incə saitli, qalın saitlə başlanan sözlərin sonrakı hecaları isə qalın saitli olur.
Məs: qar-şı-laş-maq, dur-na-lar-ın (qalın); kə-pə-nək, me-şə-çi-lik (incə) və s.
Türk mənşəli (iltisaqi dillər) dillərdə, xüsusilə Azərbaycan dilində bir qayda olaraq ahəng qanunu pozulmur. Dilimizdə öz dilimizə mənsub bir sıra sözlər (işıq, ilan, ildırım, iraq, ilxı, inan və s.) istisna olmaqla ahəng qanunu pozulmuş olan sözlər başqa dil-lərdən, ən çox flektiv dillərdən dilimizə keçmişdir. Məs: kitab, fərasət, fizika, qrammatika, trolleybus, təyyarə və s.
Başqa dillərdən dilimizə keçən leksik şəkilçilər ahəng qanununa tabe olmadığından bir cür yazılır. Belə şəkilçilər əsil Azərbaycan sözlərinə qoşulduqda da sözlərdə ahəng qanunu pozula bilir. Məs: anam-gil, vətən-daş, çörək-xana və s.
………………………………………..
حروف صدا دار (صائت یا صوت دار) و بی صدا (صامت)
Sözün mə'nasını və formasını dəyişdirə bilən ən kiçik dil va-hidi fonem adlanır. Azərbaycan dilindəki [n] və [m] səslərindən başqa, yerdə qalan bütün danışıq səslərinin tələffüzündə hava axı-nı ağızdan çıxır.
Danışıq səsləri iki cür olur:
1) saitlər, 2) samitlər.
Dilimizdəki səslərin doqquzu sait-dir: a, ə, e, ı, i, o, ö, u, ü.
Müasir Azər-bay-can dilində olan samit səslər aşağıdakılardır: b, p, v. f, g, k, z, s, j, ş, ğ, x, ç, c, q, (k'), d, t, y, (x'), l, r, m, n, h.
انواع حروف صدادار
Yaranma yerinə və tələf-fü-z üsuluna görə sait səslərin üç növü var:
1) Dilin arxa və ön hissəsində deyilməsinə (dilin üfqi vəziy-yə-ti-nə) görə. Bu vəziyyətə görə saitlər iki qrupa ayrılırlar:
a) qalın (dilarxası) saitlər: a,ı,o,u
b) incə (dilönü) saitlər: ə,e,i,ö,ü
2) Dilin üst damağa doğru qalxması və alt çənənin nisbətən aşağı enməsinə (dilin şaquli vəziyyətinə) görə. Bu vəziyyətə görə saitlər iki cür olur:
a) qapalı (dar) saitlər: ı,i,u,ü (bu saitlərdən ikisi qalın (ı, u), ikisi incədir (i, ü)).
b) açıq (geniş) saitlər: a,ə,e,o,ö (bu saitlərin ikisi qalın (a, o), üçü incədir (ə, e, ö)).
3) Dodaqların vəziyyətinə görə. Bu vəziyyətə görə saitlərin iki növü var:
a) dodaqlanan saitlər: o,ö,u,ü (bu saitlərdən ikisi qalın (o, u), ikisi incə (ö, ü); eyni zamanda ikisi qapalı (u, ü), ikisi açıqdır (o, ö)).
b) dodaqlanmayan saitlər: a,ə,e,ı,i (bu saitlərdən ikisi qalın (a, ı), üçü incə (ə, e, i); eyni zamanda üçü açıq (a, ə, e), ikisi isə qapalıdır (ı, i)).
تلفظ کش دار
Dilimizdə elə sözlər var ki, onlarda bə’zi saitlər uzun tələffüz olunur. Söz-lərdə ə, e və ö sait-lə-rinin uzun tələffüz edildiyini bildirmək üçün yazıda bə’zən hə-min saitlərdən sonra apostrof ['] işarəsi qoyulur. Məsələn: tə’mir, e’lan, şö’bə və s.
Uzun saitli sözlərin tələffüz şəklini göstərərkən həmin saitlərdən sonra iki nöqtə (:) qoyulur. Məs: me:mar, nümu:nə, ma:hur və s.
انواع حروف بی صدا
Samit səslərin iki növü var: kar samitlər, cingiltili samitlər.
- Kar samitlər təkcə küydən əmələ gəlir. Dilimizdəki kar samitlər aşağıdakılardır: p, f, (k'), t, ç, s, x, k, (x'), ş, h
- cingiltili samitlərin əmələ gəlməsində isə səs telləri də iş-tirak edir. Buna görə onlar küydən və səsdən ibarət olur. cin-gil-tili samitlər bunlardır: b, v, q, d, c, z, ğ, g, y, j, r, l, m, n
Dilimizdəki kar və cingiltili samitlərin çoxu cütlük təşkil edir:
b, v, q , d , c, z, ğ, g, y, j, r, l, m, n
p, f, (k'), t , ç, s, x, k, (x'), ş, - - - - h
Qeyd: Əslində Azərbaycan dilində 25 (iyirmi beş) samit səs var-dır. Bunların 23-nün hərfi işarəsi olduğundan, biz qram-ma-tika kitablarında onların sayını adətən 23 kimi qəbul edirik.
R, l, m, n cingiltili samitlərinin kar qarşılığı, h kar samitinin isə cingiltili qarşılığı yoxdur.
الفبا
Əlifbadakı dörd hərf - cingiltili, kar qarşılığı olmayan və bə'zən də sonor samitlər adlandırılan m (“em”), n (“en”), l (“el”) və r (“er”) samitlərindən başqa, yerdə qalan bütün samitlər hərfin arxasına “e” saiti qoşulmaqla deyilir. Məs: b (“be”), d (“de”), x (“xe”), t (“te”), v (“ve”) və s.
“K” hərfinin isə iki adı var: “ke”, “ka”. Sait səslərin, hərflərin adı isə yazıldığı şəkildə adlandırılır. Məs: a (“a”), ə (“ə”), u (“u”) və s.
(K) SƏSININ YAZIDA IFADƏSI
«Ke» hərfi iki əsas səsi ifadə edir: 1) (g) samitinin kar qarşılığını – k (“ke”) səsini. Məs: tə(k), şə(k)il, k(örpü) və s; 2) (q) sa-mitinin kar qarşılığını – k («ka») səsini. Məs: mar(k)a, (k)api-tan, maya(k) və s.
.............................................................................
چند نکته و مثال
nöqsan – nö(k)san, rəqs – rə(k)s, toqqa – to(k)qa, çaqqal – ça(k)qal
camaat – cam(a:)t, maaş – m(a:)ş, mətbəə – mətb(ə:), təbii – təb(i:) və s. ailə – (ayi)lə, zəif – z(əyi)f, radio – rad-(iyo) və s.
müəllim – m(ə:)llim, müəyyən – m(ə:)yyən, müa-licə – m(a:)licə, səadət – s(a:)dət
hətta – hət(d)a, səkkiz – sək(g)iz,
xasiyyət – (xasiyət), vəziyyət – (vəziyət), ədəbiy-yat – (ədəbiyat)
xətt – xətdə
kitab oxumaq – kita(p) oxu-maq, kərpic ovuntusu – kərpi(c) ovuntusu
göyçək – göyçə(y)in, çiçək – çiçə(y)in, çiçə(y)ə
هجا
Tələffüz zamanı sözlərin asanlıqla bölünə bilən hissələrinə )hissə (بخش... heca deyilir. Sözlərdəki hecaların sayı onda iş-lənən saitlərin sayı qədər olur. Məs: qəh-rə-man-lıq, A-zər-bay-can, i-yir-mi və s.
Bə'zi sözlərdə samitlərdən sonra apostrof işarəsinin qoyulması onlarda heca bölümünü bildirir. Məs: sür'-ət, Kən'-an, ən'-ə-nə, məs'-ul və s.
Sait səslərdən sonra apostorf işarəsinin işlənməsi saitin uzun tələffüzünü göstərməklə yanaşı heca bölümünü də bildirir. Məs: me' – mar, mö' – tə – ri – zə və s.
Sözlər sətirdən sətrə hecalarla keçirilir. Lakin bir hərfdən ibarət olan hecanı sətrin sonunda saxlamaq və ya yeni sətrə keçir-mək olmaz. Məs: i-nək, sün'i(مصنوعی) və s.
Qoşasamitli )Qoşa (دوقلو... sözlər sətirdən - sətrə keçirilərkən samitlərdən biri sətirdə saxlanılır, digəri isə yeni(جدید) sətrə keçirilir. Məs: ad-dım, gül-lə, əl-li, hət-ta, sək-kiz, toq-qa və s.
تکیه یا آکسان(accent) VURĞU
Sözdə hecalardan birinin o birinə və ya o birilərinə nisbətən qüvvətli deyilməsinə vurğu deyilir. Üzərinə vurğu düşən heca vurğulu heca adlanır.
Bizim dilimizdə vurğu çox zaman sözün axırıncı hecasının üzərinə düşür. Lakin əvvəlinci hecalarında vurğusu olan sözlər də az deyil. Əsil Azərbaycan sözlərində demək olar ki, vurğu həmişə sözün sonunda olur. Məs: ata, çiçək, çiçəklik, söylə, yazı və s.
Vurğusu son hecaya düşən sözlər müasir dilimizin lüğət tərkibindəki sözlərin təxminən 90%-ni təşkil edir.
Qeyd: Məqam və şəraitdən asılı olaraq bə'zi Azərbaycan sözlərində vurğu ilk hecada ola bilər. Məs: ancaq, yalnız, yenə, dünən və s.
Azərbaycan dilində bir qrup şəkilçi (inkar, sual, şərt, feli bağlama şəkilçiləri və s.) vurğu qəbul etmir.
...............................................................................
قره پول... ایرمی بئش دینار... یاریم شاهی
بیر شاهی... اللی دینار
بیر عاباسی... دورد شاهی... ایکی یوز دینار
بیر پنابت... اون شاهی... بئش یوز دینار... یاریم قیران... بیر نادیری
بیر قیران... مین دینار
بیر ریال... بیر قیران بئش شاهی
ایکی قیران... ایکی مین دینار... دو هزار... دو زار
بیر توءمن... اون قیران... اللی عاباسی... اون مین دینار
....................................................................
Ahməd kanadanı qaşığınan açar paqqıldar qapaqı gedər dəyər səqfə rəxşəndə savaşar. Rəxşəndənin iki dana qızıl dişi var. Mən qorxanda rəxşəndə qərə xəkəndazi qızdırar qorxuluğumu götürər...
Gözlərimi yumaram həkimə çadırasını çəkər üstümə. Rəxşəndə bir qaşıq duzu bir istəkan suda çalxalar tökər xəkəndazın üstünə çısıldar. Hər nəyə oxşasa deyər ondan qorxmusan…
- itə oxşuyur
- yox baba… qərə pişik di.
Ahmad ba:di tüfəng alıb qərə pişiki vursun…
-vurma sənallah heyvandı.
- günah di. Işin olmasın. Qəra pişik, seyid olar.
Qərə pişik, qərə ağ quyruğu yeyibdi. Quşların hərəsinin bir adı var…
əyaqli, dimdikli, qəra ağ quyruq…
əhməd əyaqlını üç yol satıb genə də gayıdıb. Nasir deyir dövlat quşları tutur. Iki yol quş yuvasını uçurdub Ahməd tazadan düzəldib.